حقوقی

اطلاع رسانی حقوقی در بعد ملی

حقوقی

اطلاع رسانی حقوقی در بعد ملی

شهادت یا گواهی و جرم شهادت کذب

عریف شهادت:
شهادت عبارت است از اینکه شخصی به نفع یکی از اصحاب دعوی و بر ضرر دیگری اعلام اطلاع و خبر از وقوع امری نماید . شهادت یکی از دلیل دعاوی اعم از جزائی ، حقوقی با سابقه بسیار طولانی است و در تمام کشورها به عنوان دلیل پذیرفته شده منتها حدود استفاده از آن و درجه اعتبار و ارزش آن متفاوت است .به دلیل اهمیت بالا هم برای شاهد و هم برای شهادت شرایط و ضوابط سنگین و دقیقی پیش­بینی شده است . شاهد یا گواه ممکن است عینی باشد که مشاهدات خود را نقل کند . ممکن است گواه سمعی باشد که شنیده­های خود را منتقل سازد و یا شهادت او مستلزم به کارگیری این دو و دیگر حواس باشد.
مبانی قانونی شهادت:
از ماده 1306 تا 1320 در قانون مدنی و ماده 406 تا 425 از قانون آئین دادرسی مدنی مربوط به شهادت است. در قانون مجازات اسلامی ماده 650 به این مسأله پرداخته است.[1]
شرایط شاهد:
در شاهد بلوغ، عقل ، عدالت ، ایمان و طهارت مولد شرط است . شاهد نباید در دعوی نفعی داشته باشد و همچنین شهادت کسانی که تکدی را شغل خود قرار دهند پذیرفته نمی­شود.[2]
بلوغ: شاهد باید بالغ باشد، منظور این است که به سنی رسیده باشد که بتواند اهمیت شهادت را ، بفهمد. سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام قمری است . شهادت اطفالی که به این سن نرسیده­اند فقط ممکن است جهت اطلاع شنیده شود.[3]
عقل:در مورد پسری که به سن 15 سال تمام و دختری که به 9 سال تمام رسیده اصل بر این است که عاقل باشد و اگر کسی ادعای خلاف آن را کرد باید ثابت کند که به عنوان مثال این شاهد دارای جنون است.
ایمان:شاهد باید مسلمان باشد.
عدالت:عدالت یک صفت نفسانی است که باید با ترتیب درست به صورت یک ملکه ذهنی انسان درآید ، تا بتواند بر امیال و غرایز نفسانی غلبه کند و مرتکب گناهان کبیره نشود . عدالت با ارتکاب گناه کبیره از بین می­رود .در این زمینه هیچگاه اصل بر این نیست که هر کس به عنوان شاهد معرفی گردید عادل است بلکه شرط عدالت باید برای دادرس اثبات گردد.به عنوان مثال دادرس از قبل شاهد را می­شناخته و می­تواند تشخیص بدهد که گواه دارای صفت عدالت هست یا نه ، یا مردم جامعه شاهد را شخص معتبر و عادلی بشناسند و یا وضع ظاهر او چنان باشد که همه به او احترام بگذارند و گمان آن نداشته باشند که در عمل او گناه و جرم وجود دارد و....
طهارت مولد : منظور از طهارت مولد آن است که شاهد از رابطه نامشروع به وجود نیامده است و فرزند زنا نباشد.اصل بر طهارت مولد افراد است.
ذی­نفع نبودن:بدین معنا که شاهد نباید خود از این دعوا نفعی ببرد اما تشخیص اینکه در چه مواردی شخص می­تواند ذینفع تلقی شود به عهده قاضی گذاشته نشده است.مثلاً بین شاهد و فرد نباید خویشاوندی نزدیک وجود داشته باشد یا عدم وجود دعوی بین شاهد با یکی از طرفین و ......
متکدی­گری:کسی که شغل خود را گدایی قرار داده نمی­تواند به عنوان شاهد معرفی شود و در صورت معرفی،  شهادتش پذیرفته نیست . علت روشن است، فرد متکدی(گدا) همواره انتظار کمک و مساعدت دارد و دستش به سوی دیگران دراز و متقاضی دریافت وجه است و اطمینانی به گفته­اش نیست و چه بسا با دریافت وجه به دروغ شهادت بدهد و تحت تأثیر قرار بگیرد.[4]
شرایط شهادت
تنها کافی نیست که شاهد شرایط لازم را داشته باشد، برای شهادت هم شرایط و ضوابطی لازم است تا شهادت قابل استفاده موثر باشد.
الف : قطعی و یقینی بودن شهادت: شهادت شاهد ، باید از روی قطع و یقین باشد ، اظهار با تردید و شک بلااعتبار است . شاهد باید از طریق حواس خود بر مورد شهادت اطلاع یافته باشد. گاهی اوقات بر شنیدن خبری شهادت می­دهد که شاهد سمعی است .
ب : تطبیق شهادت با دعوی: هر گاه دعوی نسبت به امری ومفاد شهادت امر دیگری را ثابت کند آن گواهی بدون اثر است . در موردی که شهادت جزئی از ادعا را ثابت کند به همان میزان موثر است مثلاً خواهان می­گوید ده هزار تومان به خوانده پرداخت کرده ولی شاهد می­گوید : من دیدم هزار تومان پرداخت که در همین حد هزار تومان موثر است.
ج : توافق شهادت شهود در معنی:شهادت شهود باید در معنی توافق داشته باشد ، لازم نیست الفاظ و عباراتی که شهود به کار می­برند یکسان نباشد ولی لازم است معنی و مفهوم آن­ها یکی باشد . بنابراین اگر شهود به اختلاف شهادت دهند قابل اثر نخواهد بود مگر در صورتی که از اظهارات آنها چیزهای یقینی مشترکی به دست آید. مثلاً اگر شهادت یکی بر وقوع واقعه در روز باشد و دیگری در شب ، معلوم است چنان شهادتی در معنی توافق ندارد ولی اگر مثلاً نسبت به پرداخت پول و نحوه پرداخت و زمان آن اختلافی نباشد ولی در میزان مبلغ یکی هفتصد تومان ، یکی هشتصد تومان نقل می­کند باید قدر متیقن را که هفتصد تومان است ملاک قرار دهد.

ادامه مطلب ...

اعاده دادرسی

اعاده دادرسی یکی از روش­های  فوق‌العاده شکایت از احکام است که روشی عدولی و راهی برای برگشت به دادگاه صادرکننده حکم قبلی میباشد. با این هدف که دادگاه از رأی قطعی سابق خود عدول نماید، زیرا شاکی مدعی است که صدور آن رأی از روی اشتباه بوده و دلایل موجود اجازه نمی‌دهد که چنین حکمی باقی بماند.

 

انواع اعاده دادرسی:

 

1- اصلی:مختص مواردی است که مقتضی اعاده دادرسی به طور مستقل آن را درخواست کند.

2- طاری:که در اثناء دادرسی ،حکمی به عنوان دلیل ارائه شود و کسی که حکم یاد شده علیه او ابراز شده، نسبت به آن درخواست اعاده دادرسی نماید.

 

جهات اعاده دادرسی:

 

محکوم­ علیه (فرد محکوم شده)حق دارد تا در صورت وجود یک یا چند تا از این جهات، درخواست اعاده دادرسی نماید:

1- موضوع حکم، مورد ادعای خواهان نبوده باشد. مثلاً خواهان از دادگاه درخواست صدور حکم تخلیه بکند و دادگاه علاوه بر آن، اشتباهاً حکم به استرداد اجرت المثل نیز صادر کند.

2- حکم به میزان بیشتر از (حکم) خواسته صادر شده باشد.

3- وجود تضاد در مفاد حکم که ناشی از استناد به اصول یا به موارد متضاد باشد.

4- در صورتی که حکم قطعی دادگاه مخالف باشد با حکم قطعی دیگری که سابقاً همان دادگاه در خصوص همان دعوا و بین همان اصحاب دعوا صادر کرده بدون این­که سبب قانونی موجب این مغایرت باشد. این جهت اعاده دادرسی موقوف به 5 شرط است:

 

  الف- وحدت دعوا.

  ب- وحدت اصحاب دعوا.

  ج- وحدت دادگاه.

  د- معارضۀ دو حکم.

  و- قطعی بودن دو حکم.

 

5- اگرطرف مقابل اعاده دادرسی، حیله و تقلبی به کار برده که در حکم دادگاه مؤثر بوده است.

6- حکم دادگاه مستند به اسنادی بوده که پس از صدور حکم، جعلی بودن آنها ثابت شده باشد.

7- پس از صدور حکم ،اسناد و مدارکی به دست آید که دلیل حقانیت درخواست کننده اعاده دادرسی باشد.

تذکر: اگر دادرس به غیر از موارد هفت­گانه مذکور، جهتی را برای اعاده دادرسی قبول کند و قرار قبولی اعاده دادرسی را صادر کند دادگاه انتظامی وی را متخلف می‌شمارد.

 

مرجع پذیرش و رسیدگی دادخواست اعاده دادرسی:

 

1- دادخواست اعاده دادرسی اصلی به دادگاه صادر کننده حکم تقدیم (می گردد)و مرجع رسیدگی نیز همین دادگاه  صادرکننده می‌باشد.

2- دادخواست اعاده دادرسی طاری باید به دادگاهی تقدیم شود که حکم در آن­جا به عنوان دلیل ابراز شده ولی مرجع رسیدگی­،دادگاه صادر کننده حکم می‌باشد.

تذکر: اعاده دادرسی مدنی هیج وقت در دیوان عالی کشور مطرح نمی‌شود برخلاف امور جزایی که قبول اعاده دادرسی همیشه با دیوان عالی کشور است.

 

مهلت اعاده دادرسی:

 

مهلت درخواست اعاده دادرسی برای اشخاص مقیم ایران 20 روز و برای اشخاص مقیم خارج از کشور دو ماه است. اما زمان شروع این مهلت:

1- درآراء حضوری قطعی از تاریخ ابلاغ.

2- در آراء غیابی از تاریخ انقضاء مهلت واخواهی و درخواست تجدیدنظر.

3- اگر اعاده به جهت مغایر بودن 2 حکم باشد، از تاریخ آخرین ابلاغ هر یک از دو حکم.

4- اگر اعاده به جهت جعل یا حیله باشد از تاریخ ابلاغ حکم نهایی مربوط به اثبات جعل یا حیله.

 

آثار اعاده دادرسی:

 

1- اثر تعلیقی؛ به صرف درخواست اعاده دادرسی نسبت به حکم، اجرای آن متوقف نمی‌شود. اگر قرار قبولی صادر شود در صورتی که محکوم­به ،غیر مالی باشد اجرای حکم متوقف خواهد شد اما اگر مالی باشد و امکان أخذ تأمین و جبران خسارات احتمالی باشد به تشخیص دادگاه از محکوم­له ،تأمین مناسب گرفته می شود و اجرای حکم ادامه می‌یابد.

2- اثر انتقالی؛در محدودۀ جهت ادعا شده، بدین معنی که دادگاه، در صورت فسخ حکم مورد شکایت باید مجدداً نسبت به امور موضوعی و حکمی رسیدگی و اتخاذ تصمیم نماید.

 

آئین رسیدگی:

در اعاده دادرسی، رسیدگی دادگاه به دو قسمت تقسیم می‌شود:

اول رسیدگی به جهات و شرایط اعاده دادرسی:این که آیا در حدود یکی از جهات هفت­گانه دادخواست تنظیم گردیده؟ آیا حکم مورد اعاده دادرسی ،از احکام قابل  اعاده دادرسی می باشد؟ آیا متقاضی اعاده دادرسی در مهلت قانونی دادخواست اعاده را تقدیم کرده است؟

دوم رسیدگی ماهوی به اصل دعوا:اگر دادگاه قرار قبول اعاده دادرسی را داد باید با رسیدگی در ماهیت، تکلیف دعوا را روشن کند. زیرا با قبول اعاده دادرسی، حکم قبلی فسخ می‌شود و دادگاه با رسیدگی ماهوی حکم مجدد می‌دهد، اما اگر جهت اعاده دادرسی مغایر بودن دو حکم باشد. دادگاه بعد از صدور قرار قبولی دادخواست اعاده دادرسی و فسخ حکم دوم، لازم نیست حکم مجددی بدهد. در این صورت حکم اول به قوت خود باقی خواهد ماند.(ماده 438 قانون آئین دادرسی مدنی)