ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
منظور اصلی ما از بحث در حق شفعه مقایسه آن با حق شفعه در حقوق سوئیس و
فرانسه و آلمان است تا در نتیجه این قیاس نکات انتقادی که در مقررات
قانونی ایران موجود است بصورت برجستهای نمودار شود.البته واضح است که
انتقاد یک افزار منطقی است که مانند چوب فرمان پلیس جنبه هدایت و ممانعت
داشته و آن جهت حرکتی را نشان میدهد که حرکت در آن مسیر بصلاح راننده و
جامعه تمام میشود.
انتقادی که مورد نظر ما است تنها بیان نواقص بعضی از
مواد قانونی نیست بلکه انتقاد از فصل بندی قانون ایران که فاقد جنبه علمی
هست نیز میباشد.قانون مدنی ایران در ماده 140 خود موارد اسباب تملک را
شمارش کرده که عبارتند از: (1)احیاء اراضی موات و حیازت اشیاء
اباحه.(2)عقود و تعهدات.(3)اخذ بشفعه(4)ارث.
قبل از اینکه وارد اخذ
بشفعه که یکی اسباب تملک است بشویم شایسته است توضیح مختصری درباره خود
مالکیت دهیم قانون مدنی ایران مانند قوانین بعضی از کشورها مالکیت را
تعریف نکرده و صلاح هم در همین بوده است زیرا با دخالتهائیکه هر روز دولت
در مقررات مالکیت مینماید و تحدیداتیکه بر مفهوم سابق آن وارد میآورد
نمیتوان پای بند بتعریف ثابتی شد. آن مفهوم ذهنی که سابقا برای مالکیت
متصور میشد امروز دیگر اعتبار ندارد زیرا در ممالک مترقی امروز مالکیت را
یک عنصر اجتماعی میدانند یعنی تا حدی مالکیت معتبر و قابل پشتیبانی از طرف
قانون است که پشت بمنافع اجتماعی نکند و حربهای برای سوء استفاده قرار
نگیرد و مالکین یا تملک سطح زیادی اراضی کشاورزی و خودداری از کشت و کار آن
و محروم ساختن افراد بیشمار عدالت اجتماعی را بهم نزنند بالاخره مالکیت
زمین تبدیل بمالکیت بر جان و حیات خدمتگذاران مالک نگردد.روی همین جهات
است که در کشورهائی مانند سوئیس،آلمان،فرانسه بر مالکیت تحدیدات فراوانی
وارد آمده است بقسمی که باید گفت در این کشورها واقعا دولت مالک است و
مالکین فقط اسما تملک دارند،زیرا قوانین دولتی بقدری مالکین را محدود کرده
که مالکین فردی آنها بتدریج در نفوذ و قدرت عمومی دولت حل میشود.البته
میتوان گفت که این ؟؟؟ مصداق همان حدیث لا ضرر و لا ضرار است.ولی در
کشورهای دموکراسیس تودهای بر مالکیت تضییقات بیشتر وارد آمده است.ناگفته
نماند که بعضی از فقها هم مالکیت را امر اعتباری میدانند. در حقوق مدنی
سوئیس از مالکیت تعریفی نشده است و تعریف آنرا باید از مجموع مقررات مربوط
بآن استنساج کرد.قانونگذار برای مالکیت مزایائی قائل میشود که جمع آن
مزایا حق مالکیت را بوجود میآورد.
مالکیت بطور کلی دو جنبه دارد: یکی
جنبه مثبت آنست که بمالک حق همه گونه حق دخل و تصرف میدهد و مالک میتواند
از مالکیت خود بنحوی که منظور نظر قانگذار بوده طبق موازین قانون و روح
قانون متمتع شود.
دیگری جنبه منقی آنست که بمالک حق میدهد هر گونه
تجاوز و غصبی را ممانعت کرده و متجاوز و غاصب را از حوزه مالکیت خود
براند.این معانی در مواد مختلف قانون مدنی ایران موجود است لکن بصورت یک
ماده کلی و اساسی در نیامده است ماده 461 مدنی سوئیس مبین معانی فوق است و
پیر تور routerreip مفسر حقوق مدنی سوئیس تعریف مالکیت را از همین ماده
استخراج کرده است و مالکیت را اینطور تعریف میکند.«مالکیت یک حق کلی و
انحصاری دخل و تصرف و تسلط بر شیئی است».
قانون مدنی ایران بدون تعریفی فقط مالکیت را در ماده 11 بدو قسمت کرده که عبارت از مالکیت منقول و غیر منقول است.
البته
این تفکیک صوری است زیرا این تقسیم مبنی بر نوع ملک است.در صورتیکه
مالکیت ممکنست تقسیم بندی دیگری هم داشته باشد که ناشی از روابط حقوقی
باشد،یعنی مالکیت کیفیت و خصوصیت مختلفی در موارد خاصه خود داشته باشد که
موجب تقسیم بندی جدیدی شود.
البته این مطالب در موری پیش میآید که برای
مالک شریکی باشد.در قانون مدنی ایران از این تقسیم بندی اسمی برده نشده و
اگر هم عملا وجود داشته باشد تحت فورمول یا قاعده و اسلوبی نیامده
است.بدون اینکه وارد مبنای فلسفی و اقتصادی مالکیت شویم تحصیل مالکیت را
فقط از لحاظ حقوقی صرف مورد بحث قرار میدهیم.
قبل از تحصیل مالکیت
ممکنست که مقدمه مالکیت بچهار شکل زیر باشد: 1-مقدمه تحصیل مالکیت فعل است.
2-مقدمه تحصیل مالکیت یک حقی است. 3-مقدمه تحصیل مالکیت هم حق و هم فعل
است. 4-مقدمه تحصیل مالکیت نه حق است و نه فعل است.